گفتگو بادکتر عباس میلانی   2009-07-07 13:23:03

میلانی: مشارکت مردم، تقلب در انتخابات را آشکار کرد
مرتضی نگاهی



دکتر عباس میلانی، مورخ، محقق و نویسنده است. در اوایل انقلاب مدتی در دانشکده حقوق و علوم سیاسی تهران تدریس می‌کرد. او در حال حاضر استاد علوم سیاسی و مدیر برنامه مطالعات ایران در دانشگاه استانفورد است. کتاب‌ها و مقالات متعددی نوشته و ترجمه کرده است.
با عباس میلانی درباره نسل جوان و جنبش مسالمت‌آمیز در ایران گفت و گو کرده‌ام.
آقای دکتر میلانی، جنبشی که جهانیان در ایران شاهد آن هستند، یک جنبش، انقلاب، یا یک حرکت خودجوش است؟
به نظر من، فرایندی در حال شدن است. هنوز به مرحله‏ی پایانش نرسیده است و تنها بعد از پایان آن است که می‏توان تصمیم گرفت آیا یک جنبش یا یک انقلاب بود. فکر می‏کنم، بیشتر به جنبش شبیه است تا به انقلاب. عوامل خودجوش در آن خیلی زیاد هستند. ولی فقط عوامل خودجوش نبودند.
شکافی است بین مردم و رژیم که سی سال است ادامه دارد و در مقاطع مختلف به منصه‏ی ظهور در‏آمده است. شکاف دومی هم هست که بین جناح‏های مختلف رژیم وجود داشته است. این دو شکاف در یک مقطع، یعنی در انتخابات تقلبی آقای احمدی‏نژاد، به هم برخوردند و طوفان عظیمی ایجاد شد که پایان ‏آن هنوز معلوم نیست.
به قول مائو: «کسانی که باد می‏کارند، طوفان درو می‏کنند…»
این بدون شک، در مورد آقای خامنه‏ای صادق است. آقای خامنه‏ای، با دستوری که به سپاه داد، کمک کرد که آقای احمدی‏نژاد انتخابات قبل را بدزدد. ولی صدای مردم درنیامد. آقای رفسنجانی هم آن زمان تصمیم گرفت، به جای این‌‌که با آقای خامنه‏ای رودرو شود، به خدا شکایت کند.
این بار، طرف آن‏ها آقای موسوی است که به نظر می‏آید، بسیار قاطع و در عین حال، بسیار با متانت، ایستاده و این بار جنبش نیز سخت وسیع‏تر از هربار دیگری است. اقشار مختلف را دربر می‏گیرد. در این میان، خانم‏ها رسالت تاریخی خیلی مهمی را به عهده دارند.
همان کاری که چریک‏ها می‏خواستند در دوران شاه، انجام دهند، خانم‏ها با این رژیم کردند. به این معنا، که تئوری چریک‏ها از این برخاسته بود که ما با ر‏ژیم می‏جنگیم، ضربه‏پذیری رژیم را نشان می‏دهیم. آن‏گاه مردم جرأت می‏کنند و وارد مبارزه می‏شوند. یعنی با مبارزه، این حال و هوای رعب و وحشت را بشکنیم.
این تئوری چریک‏ها بود که زیاد هم به نتیجه نرسید. چرا که رژیم توانست سرکوب‏شان کند. ولی خانم‏ها مبارزه کردند و آن‏قدر این مبارزه را ادامه دادند که واقعاً، در شکستن این فضای رعب و وحشت، به نظر من، نقش تاریخی اساسی داشتند.
چریک‏ها گفتند: شکست سکوت و آقای احمد‏زاده هم کتابی نوشته بود: «مبارزه‏ی مسلحانه هم استراتژی و هم تاکتیک». آن‏چه امروز شروع شده؛ حرکت، جنبش، انقلاب و یا هر اسمی که روی آن بگذاریم، بسیار عجیب است. در غرب به آن جنبش توییتر، الکترونیکی یا انقلاب سایبر و… می‏‏گویند و شاید یکی از نخستین جنبش‏هایی است که از تمامی این ابزارهای مدرن ارتباطی استفاده می‏کند و دنیا را هم با نمایش فیلم و عکس‏های ارسالی مبهوت کرده است. نظر شما در این باره چیست؟
از یک طرف، نوع تکنولوژی که استفاده می‏کنند، تازگی دارد ولی از بابت دیگری، تکرار یک پدیده‏ی تاریخی است. ما در ایران سه حرکت وسیع توده‏ای در قرن بیستم و بیست و یکم داشتیم؛ انقلاب مشروطه، انقلاب اسلامی و این حرکت سوم. در هرسه‏ی این‏ها، توده‏ی مردم در استفاده از تکنولوژی زمان، یک قدم از استبداد جلوتر بودند.
در انقلاب مشروطه، رژیم قاجار منبرها، محله‏ها و قهوه‏خانه‏ها را کنترل می‏‏‏‏کرد و فکر می‏کرد بر جامعه سوار است. اما اپوزیسیون از روزنامه و از صنعت چاپ که تازه به ایران آمده بود، استفاده می‏کرد. در انقلاب خمینی، رژیم شاه تلویزیون را داشت، در همه‏ی مطبوعات، از قبیل کیهان، اطلاعات و… سردبیرهای دست نشانده‏ی ساواک را نشانده بود، آقای خمینی از نوار ضبط استفاده کرد.
الان هم رژیم فکر می‏کند، رادیو تلویزیون را گرفته، فکر می‏کند بر دستگاه‏های کامپیوتر و اینترنت مسلط است، از چینی‏‏ها دستگاه می‏خرد، از سن‏حوزه دستگاه می‏خرد، ولی عقل مشترک مردم، همیشه یک قدم از استبداد جلوتر است و عقل تکنولوژی امروز، خیلی جلوتر از استبداد است.
دقیقاً، هم به لحاظ این‌که دنیای ما، دنیای کوچک‏تری است، همین آدم‏ها می‏توانند در ایران استبداد شکن باشند. چینی‏ای که در سنگاپور نشسته، می‏تواند پدر وزارت ارشاد، دستگاه سانسور و فیلترهای چین ساخته‏اش را دربیاورد.

دکتر عباس میلانی / عکس: pars times
در جنبش کنونی ایران، نقش جوان‏های حتا غیرایرانی در همه جای دنیا هر روز پررنگ‏تر می‏شود و در آمریکا، شاهدیم که چگونه حتا جوان‏های آمریکایی دارند در این مبارزه سهیم می‏شوند و آشکارا از برادرها و خواهرهای خود در ایران حمایت می‏کنند. نکته‏ی مهمی که می‏خواهم اشاره کنم، این است که در کشورهای همسایه‏ی ما، مثل افغانستان، پاکستان،عراق و… به دنبال مبارزه با بنیادگرایی و مسایلی از این دست هستند که انگار در ایران حل شده است. آیا واقعاً، ایران مسایلی از قبیل بنیادگرایی و طالبانیسم ندارد؟ اسلام و شیعه‏ی بنیادگرا ندارد یا به چشم نمی‏خورد؟ چگونه است که ایران از این بابت با همسایگان خود تفاوت دارد؟
ایران با همسایگانش فرق می‏کند، برای این‌که ایران در صد سال اخیر، جلوتر از همسایگان خود بوده است. اتفاقاتی که در صد سال اخیر، در خاورمیانه افتاده است، همواره در ایران شروع شده است. از انقلاب مشروطه تا حرکت مصدق تا انقلاب اسلامی و الان هم انقلاب جوان‏ها که شاید به جاهای دیگر تسری پیدا کند.
ولی ما در شیعه هم بنیادگرایی داریم. اندیشه‏های آقای مصباح که مرشد و مراد آقای احمدی‏نژاد است، چیزی کم از طالبان ندارد. عنادش با دمکراسی به اندازه‏ی طالبان است، نظرات خرافی‏اش به اندازه‏ی نظرات خرافی هر سنی‏ای خرافاتی است. به همین‏ خاطر فکر نمی‏کنم، خرافه‏پرستی و جزم‏اندیشی ویژه‏ی اهل تسنن باشد. گرچه مهم‏ترین ارکان جنبش بنیادگرایی سلفی از مصر، از اخوان‏المسلمین شروع شد و بعد به بقیه تسری پیدا کرد.
ولی ایران از لحاظ رشد اجتماعی و اقتصادی، میزان تحصیل‏ کرده‏هایش، میزان طبقه‏ی متوسط آن، میزان کسانی که به خارج رفتند، خیلی جلوتر از این کشورها است. در ایران با هفتاد میلیون جمعیت، بیست و دو میلیون نفر با کامپیوتر سر و کار دارند، پانصد و پنجاه هزار وبلاگ‌نویس ایرانی هست، سال پیش شش هزار کتاب چاپ شده است. چهار سال پیش در کل کشورهای عربی هزار و دویست عنوان کتاب چاپ شده است.
در ایران پویایی‏ وجود دارد و وجود داشته و به خاطر همین هم هست که برای شهروندان آمریکایی که کمک می‏کنند، قابل


نام
پیام
Write all letters which are not black!
حروفی که سیاه نوشته نشده در پنجره وارد کنید.

روز نوشتها

یادها

شعرها

از دیگران

من و جنهایم

داستانها

انتخابات